به آرزوهايم كه نگاه ميكنم حسرت شده اند،به صورتم كه نگاه ميكنم خاكستري ست،به چشم هايم كه نگاه ميكنم حسي ندارندگويي هرگزبرق دخترانه اي نداشته اندبه تنم كه نگاه ميكنم ردپاي همدم ناهمرام مانده است به روحم كه نگاه ميكنم گويي سالها سوهان خورده ولي تنديس نشده.به اميدهايم كه نگاه ميكنم سياه شده انداما.امابيچاره دلم هنوزمي تپدهنوزميرقصدبه سازمن.هنوزجان مرامي كشديك روزتنگ ميشودبراي بوي پدر،يك روزهوس مادرميكند،يك روزدلتنگ شيطنت برادراست ويك روزبيقرارجاي خالي خواهر.يك روزميسوزدبراي مردي كه تمام تلاشش براي ماست ولي جايي دراغوشش نيست يك روزميشكندازبوسه اي كه به التماس ازفرزندم ميخواهم يك روزتمام دنيارابيزاراست ويك روزبه مردن طلبكار.بيچاره دلم نگراني هنوز.نگران فرداها.نگران چگونه نبودن وبعده نبودن،چه كسي بفهمدمراجزتو؟وتوراجزمن؟ميداني پيرمان كردندهمان هايي كه بخاطرشان شب هانخوابيديم بارهاشكستيم نزديك بودندامانديدند.ونفهميدند.تويك روزنخواهي زديك روزمن وتوارام خواهيم گرفت ارامشي ابدي.نميدانم دوراست يانزديك اماحسش ميكنيم .سخت خواهدبودوسخت است باختن .
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
درباره این سایت