سلام !سلام مخاطب تمام نوشته هانميدوني باچه حالي دستم به نوشتن رفته .ازسرناچاري ازسردلتتگي ازسربغض نميدونم.بعدچندوقت ميخوام بنويسم ازسوين نه ازخودم .راستش باخودم زندگي نكردم ولي باسوين چرا.سلام خوبي ايا؟!گمون نكنم ولي اميدوارم خوب باشي.برات گل رزاوردم گل رزابي.براوقتايي كه ادم همه چيشوپاك ميكنه خوبه ازونام كه دلم نميادكادوروهيچ جوره بزارم كنارحتي اگه دردم بده.خبركه زياده خبرهميشه هست جون توسلامت باشه.چقدرزودگذشت چقدرحرف نگفته محبت نكرده موند.راستش حسرت چيزيوتااين روزانخورده بودم هميشه يه جامي لنگيدولي خب مهم نبودچون مهمه بود .مهمه بودوهمه چي قابل تحمل بود.پوچ ترازالانم نبودم هيچوقت.دلم يه روزتنهابودن ميخواد.برم يه جاكه كسي نباشه انقدرجيغ بزنم كه گلوم صدانداشته باشه انقدرگريه كنم كه اشكم تموم شه.انقدركه خستگيايادم بره عزادارياموبكنم ناله هاموسربدم اسمونشونگاه كنم ولي ديگه نپرسم چرا!؟
خودموبغل كنم يادم بندازم يه زندگي به من بنده يادم بيفته نبايدكم داشته باشه پاشم قوي بشم ناچارم كه قوي باشم برم وعين ي كوه سنگي زندگي كنم .يه روزكمه نه؟براي اين همه عزايه روز؟براي يه نفرچهل روزعزاميگيرن من ك پدرم رفت وعليوسرگرم كردم گريه نكردم غرورموله كردن ومن جوري ك يني نفهميدم گريه نكردم برااغوش نداشته مادرگريه نكردم برارفتن جوونيم گريه نكردم برابيماري نه م گريه نكردم برافرزندبيگناهم گريه نكردم براتوهم گريه نكردم.من يه عمر٢٢ساله گريه دارم يه روزكمه نه!عزاي بقيه همدردداره اماهمدردمن فقط تويي توسوينوميشناختي فقطميدونسي چه ارزوهايي داشت چه هدفايي داشت ازچياميترسيدازچي خوشحال ميشد.
سوين كاش هرگزنميديدمت اگه تونبودي من خودم بودم وزنده ميموندم اماالان عزادارهمه كسمم.رفتن جونتوتاحالاديدي حتي نتوني دادبزني .
چه ميزبان بدي ام كه كامتوشيرين نميكنن حرفام،اماتوهم عادت داري .حال اين روزهام هيچوقت نبودن توعمرم.كاش نفس كشيدنم بارفتن جونم ميرفت.
ســـــــــ ــــــ ـــــــــویــــــــــ ــــــ ــــــن
درباره این سایت